بی بال پریدن..
|
کجای این شهر کجای این آسمان کجای این زمین پر است از تو ؟ کجا میشود ذره ای همیشه با تو بود؟ این جا همگان، بیدار بیدار،خوابند. همه جا تو را بی صدا فریاد می کنند، اما کو نشانی از تو ؟ خانه ات کجاست ای دوست؟! در فلق بودم که پرسید سوار و آسمان مکثی کرد بغض کرد. بارید. و ستاره چشمک زنان به انگشت نشانم داد و گفت: کوچه باغیست از زمین فراخ تر و در آن عشق است و نور و آن جا همان زمینیست که دیبایش را از لبخند های تو بافته اند.
رنگین کمان در آمد و من کفش های خیس دیشب را در آوردم و روی دیبایت زانو زدم.
بوی خاک مستم می کند و صبح را به رخم میکشد. باران بند آمده اما ردپایش همه جا دیده میشود.
بیا! بیا سهراب! خانه همینجاست.کنار من... کنار تو.... زیر این باران......
یا ستار العیوب [ چهارشنبه 91/4/7 ] [ 12:20 صبح ] [ نقل و نبات ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |