سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی بال پریدن..
 
قالب وبلاگ

خجالت میکشم

خجالتی به وسعت دریا

آخر امروز من متولد شدم.

این روز را تو خوب به یاد میاوری

روز دیدار معشوق ...مگر نه؟

روز پرواز...

اما پرواز تو ریشه در زمینیان داشت

ریشه در من

ثانیه هایی که هر گلوله طی میکرد،

ثانیه هایی بود که قدم گذاشتن من را بر روی زمین می شماردند.

ثانیه هایی که هر زخم بر پیکر تو نقش می بست،

ثانیه هایی بود که من نخستین اشکهایم را روی زمین می ریختم.

و ساعاتی که تو در خون بیست و سه ساله ات غلت می زدی،

من در آغوش گرم مادرم دست و پا میزدم...

 

می بینی فرمانده!

من وتو اندازه آسمان از هم فاصله داریم

اندازه تمام دنیایی که تو برایم به ارمغان گزاشتی

اندازه تمام درد های بی صدایت

و تمام خون هایی که در رگ این خاک ریختی!

فاصله ی ما زیاد است.

کودک که بودم می نوشتم بابا نان داد.

دیگر نمی دانستم که بابا برای نان هم جانش و هم نامش را داد .

تمام این لحظاتی که با تو دل نوشته هایم را مرور میکنم

در تمام این ثانیه ها

نامت را نمی دانستم و نمی دانم.

تو حتی کوچکترین هویتت را

نامت را هم پنهان کردی از دسترس زمینیان!

نامت را دادی مرا نامدار کردی

خوشت باشد !

این روز ها بی نام ها ر ا می نگرند

تا من بی نام را ...

 

به دوستانت هم بگو

بگو راز این روز را

روزی که عشقت مرا بر زمین گذاشت

و تو را...توی بی نام را  برای مروارید انگشترش برداشت......!

 

 

چه قصه ای دارد این روز های عمر!!!

مرده اند ...انگار که زنده اند......

 

 

 

 

 

 

پینوشت:این روز ها.....تنهایی را همدم خود کرده ام!!

 

 

 

 

 

 

یا کاظم


[ شنبه 91/3/27 ] [ 12:40 عصر ] [ نقل و نبات ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

من بی اسم تو بسمل باران را فراموش خواهم کرد من که نه گرگ پیراهنم را دریده و نه چاه مویه هایم را برملا خواهد کرد..... تنها اینجا هستم تا کمی با تو دردو دل کنم... تویی که این روزها تنها نامت را درشناسنامه ی کوچه ها می نویسند...
امکانات وب
  • صدرا آپ
  • بک لینک
  • دانلود آهنگ جدید