بی بال پریدن..
|
به تو گفتم
چه قدر تنهایم! گفتی : من با توام. گفتم پشتیبانی در دنیا ندارم گفتی: من در هر دو دنیا پشتیبانت هستم گفتم کسی مرا نمی خواهد گفتی:من با تمام ویژگی هایت می خواهمت. گفتم دوست دارم با کسی دردو دل کنم گفتی:با من درد و دل کن که درکت می کنم. گفتم دوست دارم وقتی اشک می ریزم کسی اشک هایم را پاک کند گفتی:به سوی آغوش من بیا که اشکانت را با نگاهم پاک می کنم. گفتم..... گفتم...دوستم داری؟؟؟؟؟؟ گفتی:...........دوستت دارم......... [ شنبه 89/8/15 ] [ 11:0 عصر ] [ نقل و نبات ]
[ نظر ]
وقتی به آسمان می نگرم حضور تو را حس می کنم
وقتی پلک هایم از خستگی روی هم می روند و من با وضو آن ها را تر می کنم حضور تو را حس میکنم وقتی از پشت شیشه ی پنجره های بخار کرده باران زیبای پاییزی را که قطراتش دانه دانه زمین را مانند اشکهایی که گونه را تر میکند،خیس میکند تو را حس میکنم. وقتی در ساحل ،در کنار امواج آرامش بخش دریای بی انتها به غروب قرمز رنگ تو نگاه می کنم ،و وقتی... در همه ی احساسات زیبایم تو را می بینم واحساس می کنم [ شنبه 89/8/15 ] [ 1:0 صبح ] [ نقل و نبات ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |